در را باز میکنم

سلام.

شاید بهتر بود با افتتاح وبلاگ مطلب دیگه ای رو اول میذاشتیم.


ولی خب چون عجله ای شد و دوس داشتیم توی همچین روزی افتتاح بشه با مطلبی مخصوص همین روز شروع کردیم.


در عوض الان بهتون سلام کردم.


مدتی بود بعد از انتشار ژاکت دوست داشتم نظرات خودم رو درباره ژاکت و محسن چاوشی و هر چیزی که به محسن چاوشی ربط داره بنویسم.بدون اینکه کسی وسط حرفام ... .


اگر تنها باشم شاید مدتها بگذره و وبلاگ آپ نشه.اگه کس دیگه ای باشه باز بهتر میشه.البته هر کس نظر خودش رو داره.


حالا فرصتی پیش اومده با یکی از دوستان این کار و انجام بدیم.


امیدوارم نظرهامون ، انتقاد هامون ، تعریف هامون و ... کمکی باشه برای پیشرفت بیشتر محسن چاوشی.


ممنون از همه بازدید کنندگان


مدیونم به او

تصاویرش بر دیوار اتاقم می درخشند، ترانه هایش ورد زبانم هستند، اندیشه اش بر روانم جاری است و طنین صدایش، تک ساز خوش آهنگ زندگی ام.

دوستش دارم و به او مدیونم؛ مدیون، برای این که در این دنیای بی عشق، دائم از این گمگشته ی شیرین میگوید؛ یا زمزمه ی عشق سر میدهد یا با عصیان فریادش میزند.

مدیونم به او که در این دنیای پر دروغ و پر حیله با صداقت، عاشقانه میخواند.

مدیونم خیلی زیاد به او که با قلب پرمهرش از عشق، آتش افروخته در این دنیای یخی!

مدیونم به او که برایم سپیدی و زیبایی را هجی کرده.

مدیونم به او بیش از هر چیز، برای حضورش.

آمده ام با تنها چیزی که در چنته دارم، با این قلم ناتوان، گوشه ای از دینم را ادا کنم؛ باشد که به کمک دوست و همراهم اندکی به این مهم دست یابم. 


*امروز سه شنبه 28/2/1389 سومین ماهگرد انتشار ژاکت