بازار خرمشهر،سرکاستی هوشمندانه (عشق،حسرت،سادگی)

بارها و بار ها از بازار خرمشهر نوشتم خیلی ها هم خوندن، پس ممکنه خیلی حرف ها رو قبلا خونده باشین و جدید نباشه، اما بد ندیدم راجع به سرکاستی آلبوم جدید چاوشی که بدون شک پرحاشیه ترین قطعه ی آلبوم هم بوده، صحبت کنم و مروری کلی داشته باشم روی تمام حرف ها و صحبت های قبلیم.

انتخاب بازار خرمشهر رو به عنوان سرکاستی آلبوم بسیار اتنخاب هوشمندانه ای میدونم چرا که چاوشی بارها و بارها از فضای متفاوت کار خبر داده بود و کاری شاید انجامش از اون بعید باشه؛ شاید اگر آلبوم با سه اثر محبوبم (خنده، دور آخر و بخون امشب) شروع میشد در اولین برداشت، مخاطب میگفت: این که همون چاوشیه!

و به نظرم این شوک به شدت برای چاوشی لازم بود.

بازار خرمشهر، قطعه ی بسیار ظریفیه، هم به لحاظ ترانه، هم نوع خوانش.

همان ابتدا که چاوشی اعلام کرده بود این قطعه شاده و شاد خونده چون دوست داره مردم شهرش همیشه شاد باشن؛ از صحبت چاوشی متعجب بودم چون از همان ابتدا بر این نظر بودم که این ترانه بیش از حد مغمومه و مانند تمام کار های شاد! چاوشی، شاید شور و شعف داشته باشه اما در بطن غمگینه.

بارها داستان بازار خرمشهر رو مرور کردیم؛ در طول سه دقیقه و سی ثانیه ی قطعه، با یک داستان کامل همراهیم که به راحتی قابلیت مصور شدن داره و با تعابیر بسیار زیبای ترانه سرا کاملا در فضاسازی موفق عمل میکنه.

تمامی ویژگی های بچه های جنوب در قالب عشقی بی فرجام، پرحسرت و پاک گفته میشه (کی میگه هر وقت میخواهیم از خرمشهر و جنوب حرف بزنیم باید از جنگ بگیم تا از غیرتشون، از سادگی شون، از سخاوتشون، از بی آلایش بودنشون و... حرف بزنیم؟)

داستان بازار خرمشهر به زیبایی هرچه تمام تر از بچه های جنوب میگه، با یه نگاه دیگه.

یه جوونی که توی بازار خرمشهر (که با لحن خواننده به وضوح گرماش رو حس میکنیم) وقتی عشقشو با یه غریبه میبینه، قلبش بوم بوم میزنه و نفسش در نمیاد؛ جوونی که به هر ترفندی دست میزنه تا عشقش رو از دست نده، پول عروسی گرفتن نداره اما وعده ی خریدن النگوی طلا میده!

حتی از عینک ری بونش که حداقل خودش به اصل بودنش مطمئنه، مایه میذاره.

باز دستش خالیه، کاری ازش برنمیاد، عشقشو قسم میده به جون تک تک عزیزاش بعد با یه لحن پر حسرت میگه: «قربونت برم الهی قربون جفت چشات» بعد بلافاصله دست به دامان عقایدش میشه و تو خلوت خودش از عشقش میخواد که به دل تنهاش رحم کنه!

بعد انگار وقتی مطمئن میشه که صداش به گوش عشقش نمیرسه دست به دامان مادرش میشه و با یه غمی که به شخصه داغونم میکنه میگه «مرگ مو کاری بکن عشقمو داره میبره» و  بعد دوباره میگه که هرچی که داره به ویژه همون عینک ری بون اصل، مال اونه و میخواد که تمام درداشو به جون بخره و در آخر وقتی که شاید سرنوشت این جوون رو باید در ترک های بعدی جست و جو کرد، دوباره تاکید میکنه که «پات میمونم والا»

تنظیم پرشور و شعف شهاب که کنتراست محشری با فضای سراسر غم کار داره، اصطلاحات بسیار دلنشین ترانه سرا مخصوصا استفاده از نام آوای قلب «بوم بوم» به جای ترکیبی مثل «تند تند» و استفاده از ترکیب «مرگ مو» که نهایت غم و حسرت یه عاشقه، به جای ترکیبی مثل « جون مو» و در نهایت نوع خوانش خواننده که لحن عاشق و البته سراسر حسرت، داره بی نهایت دلچسب و روح نواز در اومده.

این عشق آمیخته با حسرت در تک تک لحظات قطعه حس میشه؛ مکث های محسن، نفس های عمیقش و بعد تکرار اون عبارت با غم دوصد چندان!

اون غریبه کیه باته، چی میگه بت؟ چی میخواد؟..... (مکث) چی میخواد؟!

روزی صد هزار دفه برای چشمات میمیرم..... (مکث) برای چشمات میمیرم.

بازار خرمشهر رو برای پاکبازی جوان عاشقش، برای شکستن قالب چاوشی یه شاخه نیلوفر، برای سفر به خرمشهر بدون به یاد آوردن غم های جنگ، برای دست و پا زدن پرعشق و حسرت جوان جنوبی اش، برای همه چیزش که البته به شدت رنگ و بوی چاوشیایی داره و ردی از تغییر هویت در آن نمیبینم، دوست دارم.

البته تمام حرف هایی که زدم دلیل بر این نیست که موافق این باشم از این پس در هر آلبومی شاهد یک کار به اصطلاح بندری باشیم!

این کار همون کار بعیدی بودکه حضورش یک بار، تجربه ای شیرین و پر خاطره بود که تکرارش ممکنه پر مخاطره باشه.

چاوشی بارها ثابت کرده که غافلگیر کردن مخاطب رو به خوبی بلده و به این دلیل بازار خرمشهر برگ برنده ای بود برای ژاکت و قطعا تکرارش او را از دردانگی در رزومه ی چاوشی بیرون خواهد کشید و این شور و حال رو خواهد کشت، در حالی که حالا خیلی ها برای شنیدن همین غافلگیری ژاکت رو خریدن و الان در دنیاش غرق شدن و این یعنی هوشمندی چاوشی، هوشمندی ای که قطعا باید بار دیگر به طور دیگری متجلی بشه، چرا که تکرار به زوال خواهدش کشید.


پی نوشت:

1.این ها نظرات شخصی بودند.

2.من بی نهایت خاطره های جنگ رو دوست دارم و یاد آوری مردانگی بچه های جنوب همیشه غرق غرورم میکنه اما این تفاوت رو بسیار دوست دارم، حرف زدن از خرمشهر بدون یادآوری جنگ.

نظرات 14 + ارسال نظر
رکسانا_چاوشیون چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:32 ق.ظ

کار فولک باشیم!

دوست عزیز کار فولکور صحیح است؛ لطفا هنگام استفاده از عبارات خاص توجه خاص را مبذول فرمایید.

مصاحبه محسن چاوشی- مجله موسیقی قرن ۲۱-شماره ۲۱

ترابی:تو در آلبوم هایت یکی در میان به جنوبی ها و همشهری هایت حال می دهی.از بچه های اهواز تا این کار آخر.بازار خرمشهر؟

چاوشی:دوستشان دارم خب.باید هم برایشان بخوانم.از این به بعد هم سعی میکنم در هر آلبوم برایشان یک کار فولک بسازم.

جواد چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:35 ب.ظ

دستت درد نکنه مرسده جان--نقد قشنگی بود
ولی به نظر من حرف خود محسن نوعی اعاده ی حیصیته(بازار خرمشهر غمگین ترین ترانه ی من بود)
کسایی که محسن رو جدا از صداش به خاطر خودش دوست دارن
این چیزا اصلا براشون مهم نیست...
دیگه هستن یه سری مریض احوال که فقط صدای محسن رو گوش میدن---یه قول خودت معلوم الحالن
منظروم انتقاد های بود که از این ابر ترانه ی علی مهرگان شده بود
دستت مرسی

اعاده ی حیثیت؟!!! (یعنی با این دلایلی که آوردم معتقدی حرف اول درسته؟)
ابر ترانه؟!!!
من این ترانه رو خیلی دوست دارم، همین طور ترانه سراش رو
خیلی دوست دارم بدونم ترانه ی هایی مثل دور آخر و بخون امشب رو چطور ارزیابی میکنی؟ حالا ترانه های قبلی بماند.

Mohammad چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:13 ب.ظ

به نکات خیلی خوبی اشاره کردی. واقعا بازار خرمشهرو می شه یک برگ برنده دوسنت از یه لحاظایی.
البته ضعفهایی هم داشت که کمتر اشاره کردی. به نظر من تنظیم کار می تونست بهتر از اینها باشه. و اونطوری هم که فهمیدیم
تنظیم تلفیقی از محسن و شهاب بوده.
اما خب این آهنگ همون قدر که برای عده ای خوشایند و برگ برنده حساب میشه برای آن دسته از عزیزان قلبمه نویس! که از چاوشی یک انسان روشن فکر ساخته اند وبه نوعی اورا اشتباهی گرفته بودند! قابل هضم نبود.
برای این آهنگ صحبت زیاد است، بازهم می گویم ای کاش میز گردی بود...

در مورد ضعف ها، من چیزی به نظرم نیومد که بخوام بهش اشاره ی مستقیم بکنم، شاید هم نکاتی باشه که من متوجه نشدم. (کاش اشاره میکردی)
------------------------------------------------------------------------------
و اونطوری هم که فهمیدیم تنظیم تلفیقی از محسن و شهاب بوده.
------------------------------------------------------------------------------
فکر کنم این در مورد تمام تنظیم ها صدق میکنه.

من هم به شدت موافق بحث گروهی ام کاش محقق میشد.

بهادر چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:53 ب.ظ

خوب بود...اما فقط خوب.

بازار خرمشهر آن قدر گفتنی دارد که مجالش برای گفتن نیست.اما مهم این است که نوعی تبلور جدید از محسن ماست.

راجع به این ترک ساعت های بسیار حرف دارم اما میدانی که مجال نیست. و علاوه بر مجال مشکلات دیگری هم هست که...
مرسی، مؤید باشی.

رکسانا_چاوشیون پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:29 ق.ظ

فولک متال (به انگلیسی: Folk metal) یکی از گونه‌های موسیقی هوی متال است که در دههٔ ۹۰ میلادی در اروپا گسترش یافت. این گونهٔ موسیقی همان‌طور که از نام‌اش پیداست ترکیبی از هوی متال و عناصر موسیقی فولک است که شامل استفاده از سازهای موسیقی فولک و آواز خواندن[۱] به آن شیوه در قطعات متال است.

در متن آهنگ‌های فولک متال اغلب به مضامینی مانند باور های پیشا ترسایی(مسیحی)، طبیعت، خیال‌پردازی، اساطیر و تاریخ پرداخته می‌شود.

و اما

در این تقسیم بندی موسیقی فولکوریک (Folklore) یا همان موسیقی ناب مردمی به دلیل خالص و غنی بودن از جایگاه ویژه و پر اهمیتی برخوردار است . موسیقی فولکور از نظر ریتم ، ضرب ، وزن ، ملودی ، نگارش زیر و بم ، بافت موسیقایی ، کلام و رهایی اصوات جادویی ، فرزند خالص فرهنگ مردم آن ناحیه است

اما از دیدگاه تخصصی شعر و حتی موسیقی فلکلور یک معنی خاص و تعریف شده دارد.

با تشکر از وقتی که گذاشتید ، یا یک سرچ ساده در گوگل متوجه اشتباهتان خواهید شد.نوشتن از موسیقی و نقد آن مسئولیت خطیری است که نیازمند مطالعه ی تخصصی در زمینه ی موسیقی است.

اولا بی نهایت ممنون از دقت نظر و پیگیری ت.
ثانیا بنده پاسخ شما رو ندادم دوستم لطف کرده بود دلیل استفاده از این واژه رو برات توضیح داده بود.
ثالثا از این تحقیق و بررسی نیمه شبت هم مننونم به هر حال لطف کردی.
من برای نوشتن نقد ترجیح میدم به صحبت های محسن مراجعه کنم، باز مرسی هم برای تحقیق هم برای این که در کل این متن فقط همین قسمت برات اهمیت داشته.
در ضمن برای احترام به تو چاوشی دوست محترم اون قسمت متن تغییر کرد تا انقدر در اوج امتحانات برات ایجاد مشغله نکنه، امتحانات خوبی داشته باشی.
شاد زی.

جواد پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ب.ظ

سوئ تفاهم نشه--
من اولا صادق بگم وقتی دیدم در مورد بازار خرمشهر نقد نوشتی دیگه بی خیال خوندن شدم..چون میدونستم هدفت دفاع از این ترانست...
مسئله دوم: این اولین کار محسن با علی مهرگان بود--و قابل قیاس با ترانه های دور اخر--بخون امشب-- خنده--دریاچه مرده و...
که از شاه کارهای امیر و حسین هستن نیست
بخون امشب آهنگ پیشوازمه--
دانشگاه من کرجه از مترو گلشهر تا مترو ازادی فقط این دوتا رو گوش میدم--خیلی وابسته شدم به این دوتا ترانه
واسه خاطر خدا !!!
بازم مرسی از نقدت

من به چیزی که اعتقاد دارم مینویسم.
یعنی انقدر برای قلم حرمت قائلم که به دروغ آلوده ش نکنم! قلم بیش از حد برای من مقدسه.
اصلا قضیه دفاع کردن نبود من حسی که به بازار خرمشهر دارم رو نوشتم
توصیه میکنم متن منو بخونی تا متوجه بشی من چی نوشتم.
ضمنا نقد هم نبود حرف دلم بود برای یکی از ترک های محبوبم.
در مورد علی مهرگان هم صحبتی نیست.

جواد پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:15 ب.ظ

با سلام...
متن رو کامل خوندم...
اول بگم طرفداران چاوشی حسی نزدیک به هم دارند و همه یک جورند.
۲-بازار خرمشهر گفتنی زیاد داشت...که شما کامل گفتی
۳-این کار همون کار بعیدی بودکه حضورش یک بار، تجربه ای شیرین و پر خاطره بود که تکرارش ممکنه پر مخاطره باشه(با این قسمت متن موافقم--تو ورژن قبلی سایت هواداران خودم تاپیکشو زدم)
بازهم تشکر و معذرت خواهی
پی نوشت:
من دست نوشتهای دو نفر رو زیاد خوندم و نخونده میزارم رو چشام(چون میدونم چه حسی لا به لای نوشته هاست و اونو دوست دارم)
یکی بهادر ---دیگری مرسده

ممنون از لطف تو دوست عزیز
خیلی چیزا راجع به این ترک هست که نگفتم و مجالش هم نیست (مراجعه کن به پست بهادر) و ممکنه چیزهایی هم باشه که من اطلاعاتی در موردش نداشته باشم.
در ضمن این که نوشته های منو گذاشتی کنار دل نوشته های بهادر منو خیلی خوشحال کرد اما ممکنه بهادر رو ناراحت کنه، بهادر کجاو من کجا؟!
بهادر یکی از بهترین چاوشی نویسانه و چیزی توی قلمش هست که باید به احترامش تمام قد ایستاد.
باز لطف داری به من
مرسی

لبخند پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:27 ب.ظ http://labkhandeman1.blogsky.com/

سلام من بلد نیستم نظرات خوب بدم مثل بقیه دوستانت من نظر دلی میدم چیزی که حس کردمو و دیدم رو میگم حرف های تو همه درست ولی به نظرم بازار خرمشهر میتونست خیلی بهتر از اینا باشه در مورد لحن و حالت خوندن آقای چاووشی که حرفی نیست و مطمئنم هیچ خواننده ای نمیتونست این آهنگ رو به این قشنگی بخونه و در ضمن به نکته ی خیلی خوبی اشاره کردی اینکه شک خیلی خوب بود برای آأبوم ژاکت اما نباید تکرار بشه و حتما هم تکرار نمیشه و ما با ترانه هایی دیگه در آلبوم های بعدی سوژرایز میشیم

لبخند عزیز ممنون از نظرت
ولی یه چیزو یادت باشه این حرفت (بازار خرمشهر میتونست خیلی بهتر از اینا باشه) در مورد تمام آثار چاوشی صدق میکنه چون محسن پتانسیلی توی جنس صدا و موسیقی ش داره که توانایی اینو داره هر قطعه ای رو بهتر از اون چه که منتشر شده اجرا کنه برای محسن هیچ وقت نهایتی وجود نداره و همیشه میتونه بالاتر از الان باشه.
در ضمن به این هم شک نداشته باش که این هوشمندی و خلاقیت بار دیگه جور دیگه ای خودنمایی میکنه، محسن از تکرار بیزاره!

مجتبی پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ب.ظ

اصلا" دوست ندارم دروغ بگم
اولین بار که این آهنگو گوش دادم از این ترانه خندم گرفت این اتفاق برای بار دوم و سومم افتاد اما بیشتر که گوش دادم خندم که نگرفت هیچ ، یه جورایی غمم گرفت. این یعنی خاصیت آهنگ و صدای محسن که حتما" باید بعد از چند بار گوش دادن نتیجه گیری کرد.
در مورد سر کاستی آلبوم اجازه میخوام که با شما مخالفت کنم...
درسته ،شاید این کار یه شوک بود برای همه ،چه هوادار و چه غیر هوادار ولی این که این شوک نتیجه داده یا نه در آینده مشخص خواهد شد.
در اینجا میخوام یه اشاره ای به پی نوشت دوم شما بکنم و بگم کاملا" با حرف شما موافقم
موفق باشید

حدود پنج ماه طول کشید تا یه شاخه نیلوفر بشه تمام هستی م، محسن انقدر عمیق و پر مغز میخونه که محاله ممکنه بایه چند بار گوش کردن بشه فهمیدش.
در مورد سرکاستی هم یه روز به حرف من میرسی، زمان همه چیزو اثبات میکنه همون طور که یه شاخه نیلوفر رو اثبات کرد.
این یه هوشمندی بود که فقط نشات میگیره از ذهن خلاق محسن که البته خیلی ها میخوان بزنن به نام خودشون!!!

سولماز دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:46 ب.ظ

تدوین خوبی بود، تبریک می گم!

راستی! بات می مونم والله درسته.

مرسی لطف داری.
راستش منم این طور میشنوم اما دوستان نظر دیگه ای دارن باز مرسی

yeshakhenilufar سه‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:50 ب.ظ

این نوشته خیلی به دلم نشست .... فقط میتونم بگم که این آهنگ بی نظیره !! مثل خود محسن چاوشی !! منم با نظرت کاملا" موافقم ... خرمشهر فقط محدود به جنگ و خاطره هاش نیست .... خرمشهر شهر عشق های پاک و بی ریاس .... موفق باشی

ممنون
------------------------------------------------------
خرمشهر شهر عشق های پاک و بی ریاس
------------------------------------------------------

محمدرضا دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ق.ظ

یادمه اون اوایل که رضا صادقی به صورت حرفه ای شروع به خوانندگی کرد ۲-۳ تا آهنگ بندری (بدون تعصب ضعیف تر از بازار خرمشهر) ساخت که همه گفتن این چیه و اصلا این کارا به گروه خونیه صادقی نمیخوره اما رفته رفته همه عادت کردن و الان اگه یه کار باسه همشهری هاش نخونه همه اعتراض می کنن. چاوشی هم همینه . این کارا به تدریج قابل هضم میشه باسه اون افرادی که هنوز حتی دلیل خوندن این کارو نمیدونن( اشاره به حرفت :‌برای شادی همشهری هاش) ــــ به شخصه این کارو خیلی دوست دارم

این کار همون کار بعیدی بودکه حضورش یک بار، تجربه ای شیرین و پر خاطره بود که تکرارش ممکنه پر مخاطره باشه.
-------------------------------------------------------------------------------
بعضی چیزها یک بارش قشنگه حتی اگه برای مردم عادی بشه
-------------------------------------------------------------------------------
چاوشی بارها ثابت کرده که غافلگیر کردن مخاطب رو به خوبی بلده و به این دلیل بازار خرمشهر برگ برنده ای بود برای ژاکت و قطعا تکرارش او را از دردانگی در رزومه ی چاوشی بیرون خواهد کشید و این شور و حال رو خواهد کشت، در حالی که حالا خیلی ها برای شنیدن همین غافلگیری ژاکت رو خریدن و الان در دنیاش غرق شدن و این یعنی هوشمندی چاوشی، هوشمندی ای که قطعا باید بار دیگر به طور دیگری متجلی بشه، چرا که تکرار به زوال خواهدش کشید.
--------------------------------------------------------------------------------
به هر حال من بازار خرمشهر رو دوست دارم و دلیلش هرچه هست برای این آلبوم نوعی برگ برنده و برای چاوشی نوعی سنت شکنی بود.

محمد رضا جان ممنون از حضورت

ToAm MitUni سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:56 ب.ظ

مطلب قشنگی بود...


هنوز هم فکر می کنم بهتر بود این کار به صورت تک اهنگ بیرون می اومد...

____________
بعد _-_- میگه....

به نظرم زیاد تکرار شد که حس خوبی اصلا منتقل نمی کنه!

موفق باشید...

ممنون دوست عزیز لطف داری
--------------------------------------------------
عد _-_- میگه....

به نظرم زیاد تکرار شد که حس خوبی اصلا منتقل نمی کنه!
-------------------------------------------------------
انتقاد کاملا به جایی ست، و ناتوانی قلم من، مرسی از دقت نظرت در خواندن دوست عزیز

م ج ت ب ی پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:36 ب.ظ

بازار خرمشهر رو خیلی دوست دارم و به نظر منم آهنگ شادی نیست و به قول یکی از دوستان فقط محسن میتونه این آهنگ رو این طوری بخونه. ولی هنوز قانع نشدم که این تراک سر کاستی آلبوم باشه و منم مث تو ام میتونی دوست داشتم این آهنگ به صورت تک آهنگ بیاد بیرون.
به نظرم تنظیم آهنگ قوی نبود ،میتونست سنگین تر تنظیم بشه.
به نظر منم بهتره این اولین و آخرین کاره محسن تو این سبک باشه و کارای بعدیه محسن برای مردم خونگرم جنوب و ما آهنگ های متفاوته دیگه مث خوندن یه آهنگ کاملا فولکلور با سازهای مخصوص اون منطقه یا یه شعر عربی(البته سنگین) باشه
---------------
این آهنگ یکی از آهنگ هاییه که محسن لازمه ناله کنه.
دستو دست نکن ننه....
اگه بدون ناله این قسمت رو میخوند، اون غم رو منتقل نمی کرد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد