شهر چاوشی

شب که با تمام آرامش و رمز و راز و رنگ زیبایش (مشکی) شروع میشود، به انضمام تنهایی خارق العاده اش؛ هوس پیاده روی به سرم میزند، هوس پیاده روی در شهر چاوشی، هوس پیاده روی در تک خیابان همیشه سبزش که نام محسن بر آن می درخشد، هوس قدم زدن در کوچه هایش؛ نفرین، خودکشی ممنوع، لنگه کفش، متاسفم، یه شاخه نیلوفر، ژاکت و البته کوچه ای بی نام که قطعا برای من دوست داشتنی ترین خانه اش، «بهشت من» و «رفیق خوب» است.

هوس قدم زدن در این کوچه ها، زنگ تکِ تک خانه هایش را فشردن و میهمانشان شدن.

هر خانه ای رنگ و بوی خاص خودش را دارد آنقدر خاص که هر کدام خاطره هایی را مقابل چشمانم نمایان میکند، تلخ و شیرین فرقی ندارد، در هر صورت زیباست.

از زمان اضافه شدن این کوچه ی جدید به شهرم (ژاکت) انقدر محو هوای پر عشقش بودم که کم فرصت میشد سر بزنم به کوچه های قدیمی.

عادت کرده اند «خنده»، «دور آخر» و «بخون امشب» به من!

می دانند در خانه ی آن ها حال و هوایی دیگر دارم.

چند شب پیش بود و باز ساعت شب گردی من! 

میهمان دور آخر بودم که اس ام اس آمد (با موبایلم شب گردی میکنم اهل mp3 player نیستم!) 

دوستم بود، جوابش را دادم و خداحافظی کردم تا دیگر محسن کلام خودش را قطع نکند!*

نمیدانم به خاطر آن پیام بود یا نه اما هوای گذشته را کردم!

با دور آخر که با آن قسمت رویایی اش (اون رو به روم داره ... ) می خواست مثل همیشه اغوایم کند و وادارم کند بار دیگر همراهش شوم، خداحافظی کردم و گفتم: خیلی دلتنگم، سنگ صبور غم هام! دلتنگ گذشته ای که خودت میدانی چه حلاوتی دارد، باید بروم.

از ژاکت که بیرون آمدم چشم انداختم به ته خیابان، چقدر ساکت و خاموش بود!

چند وقت بود بهشان سر نزده بودم؟!

با اشتیاق دیدن عزیزانی که به شدت دلتنگشان بودم قدم هایم را تندتر کردم، نمی دانستم باید اول در کدام خانه را بزنم؟ همه شان را تا بی نهایت دوست داشتم، اولین خانه ای که با شوق میهمانش شدم «مرگ» بود و بعد «راه دشوار» و «کفتر چاهی» و...

وقتی میهمان تک تک شان شدم آن هم بیش از چندیدن بار و ساعت ها! مستِ مست بار دیگر کوچه را از نظر گذراندم، رنگ و بوی دیگری گرفته بود، دوباره نو شده بود مثل اولین روزش، نفس عمیقی کشیدم و ریه را از هوای پر خاطره اش پر کردم و گفتم: قدیمی ترین کوچه، دیگر هیچ وقت خاموش نباش، حتی اگر صدها کوچه ی دیگر به این خیابان سبز اضافه شد!

خودت که میدانی بیشتر از همه دوستت دارم، خودت که میدانی به خاطر شروع عاشقی، به خاطر بنا کردن این شهر، به خاطر متجلی کردن عشق و به خاطر همه چیز تو را طور دیگری دوست می دارم، هیچ وقت خاموش نباش دردانه ی من!

 

پی نوشت:

1.وقتی واکمن موبایلم را باز میکنم بدون مبالغه روحم در همان شهری است که تصویرش کردم.

2.نفرین را با وجود ماکت بودنش طور دیگری دوست می دارم، قابل بیان نیست!

3.این دل نوشته را بگذارید به حساب نوستالژی بازی من!

*صدای هشدار پیام کوتاه من این است: «پاییز که میشد»؛ منظور از قطع کردن کلام محسن توسط خودش این بود. 

 

سید عزیز درگیر امتحاناتش است فعلا بنده را تحمل کنید تا فراغتش بیش تر شود؛ پیشاپیش به تان نوید یک مطلب در مورد حراج را با قلمش  میدهم؛ سپاس از همه ی شما.

نظرات 7 + ارسال نظر
S&S چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:54 ب.ظ

کوچه هم تموم نشه عمرمون تموم میشه !

خیلی زیبا بود .

همیشه همه ی آهنگاش و گوش میدم .هیچکدومش برام قدیمی نیست .

اصطلاحاتت همه به چاووشی گره خورده .

خانواده چاووشی ، قرن چاووشی ، شهر چاووشی .

موفق باشی .

جز چاوشی چیزی نیست!
در ضمن نام وبلاگ سلیقه ی سید عزیزه

yeshakhenilufar پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:34 ب.ظ

مرسده جان ، باید بگم که دل نوشته هات بی نظیرن ... ذوق و احساس ناب شمارو تحسین می کنم و خوشحالم که با قلم هنرمندت ، حرف دل همه ی عاشقان محسن چاوشی عزیزو به زیبایی هر چه تمام تر تصویر می کنی !! چون یقین دارم که احساس طرفداران واقعی محسن عزیز خیلی به هم نزدیکه ... به داشتن دوستانی چون شما و مهدی عزیز ، افتخار می کنم و برای هر دو شما آرزوی موفقیت و کامیابی دارم !!

یه شاخه نیلوفر عزیز جدا نمیدونم در برابر این همه لطفت باید چطور تشکر کنم؟
ممنون هنرمند از لطفت به من

ToAm MitUni یکشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:33 ب.ظ

سلام....

بسیار زیبا بود... واقعاً

فقط اونجایی که گفتی: "شهر چاووشی"... "چرا تک خیابان سبزش؟"... یعنی فقط یک خیابان سبز دارد؟!

و مثلا اینجا:
عادت کرده اند خنده، دور آخر و بخون امشب به من!
کلاً بهتر بود اسم تراک ها را با "علامتی"، جداگانه مشخص می کردی! زیبا تر بود..

جداً زیبا نوشتی!

تشبیه های فوق العاده ای بود! "خانه" "کوچه" "خیابان" "شهر"

سبز باشید.../

فقط اونجایی که گفتی: "شهر چاووشی"... "چرا تک خیابان سبزش؟"... یعنی فقط یک خیابان سبز دارد؟!
----------------------------------------------------------------------------
شهر چاوشی، خیابان محسن، کوچه های نفرین، خودکشی ممنوع و...
مگه شهر چاوشی جز محسن خیابان دیگه داره؟
اون یه دونه هم من دوست دارم سبز باشه
-----------------------------------------------------------------------------
و مثلا اینجا:
عادت کرده اند خنده، دور آخر و بخون امشب به من!
کلاً بهتر بود اسم تراک ها را با "علامتی"، جداگانه مشخص می کردی! زیبا تر بود..
------------------------------------------------------------------------------
مرسی از حسن دقتت، اصلاح شد دوست عزیز.
------------------------------------------------------------------------------
جداً زیبا نوشتی!

تشبیه های فوق العاده ای بود! "خانه" "کوچه" "خیابان" "شهر"
-------------------------------------------------------------------------------
ممنون از این همه لطفت به من

مجتبی دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:09 ق.ظ

چه کسی است که طرفدار چاوشی باشه و این شبگردی هارو نداشته باشه...
ممنون بابت این متن فوق العاده زیبا

مرسی از لطفت مجتبی جان

لبخند سه‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:43 ق.ظ http://labkhandeman1.blogsky.com/

سلام
خیلی قشنگ بود...
واقعا از خوندش لذت بردم...و مطمئن که از ته دل اینارو نوشته بودید چون خیلی به دلم نشست
عالی بود
مخصوصا آخرین پاراگراف دیگه اوج احساساتون رو نشون میداد

واقعا لطف داری لبخند عزیز، ممنون

علی سه‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:31 ب.ظ http://del-dard.blogfa.com

مرسی.زیبا بیان کردی
انگار همه هوادار همین حال و هوا و همین شب گردی رو دارن
من که دقیقا اینجورم
منتظر مطلب سید مهدی هم هستیم شدید

مرسی
------------------
منتظر باش، شدید:d:d

بهادر سه‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:14 ب.ظ

چاوشی !

شهرش روستایی است ده مانند پر از صمیمیت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد